سلام!
امروز صبح ( که چه عرض کنم ظهر ) بیدار شدم و صبحانه و ناهارو یکی کردم ; بعدش یکم شبکه Manoto2 رو نگاه کردم داشت برنامه "حقایق مهیج" رو نشون میداد. یکمم این پا و اون پا کردم دیدم بیرون برفه سرد هم بود دیگه نرفتم بیرون همینجوری که داشتم میرفتم یهو احساس کردم خوابم میاد و ولوو شدم روی زمین و عین خرس قطبی خوابم برد و یه چرت بیس دقیقه ای ( نه بیشتر ) زدم و با صدای ویبره ی گوشیم که داشت عین مته ی برقی فرشو سوراخ میکرد و میرفت تو، بیدار شدم.
بعدازظهر - حدودای ساعت 4نیم 5- که دیگه حوصلم سر رفت گفتم با این هوای توپ دیگه حس خونه موندن نیست زدم بیرون و عزم راه کافی نت رو کردم. آخه این همه میگن برف برف، بعد پارو و جارو برمیدارن بیان برفو پارو کنن خداییش حیف نیست؟ درسته که مسیر رفت و آمد مختل میشه ولی واقعاً آدم جیگرش حال میاد وقتی صدای قارپ قارپ ِ کفشش توی فرش ِ برف ِ سی سانتی میزاره... البته نه با کفشای آدیداس من که تهش از شیشه هم مسطح تره !
پانوشت یک : به به چه هوایی!
پانوشت دو : اصولاً برف باعث شادی میشود!
پانوشت سه : سلامی گرم خدمت بروبکس وی پی ان باز!
پانوشت چهار : سلامی گرم خدمت رفیق گلم سیامک.
پانوشت پنج : یکی دوبار نزدیک بود بخورم زمین شانس آوردم!!!
پانوشت شش : دیشب توی کوچه خوردم زمین ولی شانس آوردم کسی منو ندید P-:
پانوشت هفت : هجوم ایده ها به همراه سردرگمی و یه مقدار نگرانی از بابت اون قضیه! وای....
عجب نوشت : این دیگه چیه فک کنم بلاگ اسکای یه لحظه قاطی کرد ! Link
هوا خوراک...
بعضیا اینجوری ... اونوقت ما با چراغ نفتی داشتیم هم امتحان میدادیم ایضا درس هم می خوندیم.
منم میخوام