یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

آدرس سایت


 به آدرس سایتم مراجعه کنید:  www.Blacknotes.net



ماجرای فیش ها و گروه سرود مارشال!


 سلام!


اول: دامنه وبلاگ من blacknotes.net که یه سال پیش ثبت کرده بودم امروز به پایان رسید!


 یخورده حالم بهتره چون وقتی فیش های واریزی سه برگ رو زیر دفتر تلفن توی حال پذیرایی! به همراه مقادیری خط خطی ِ خودکار آبی و قرمز و سیاه، پیدا کردم! شده بود وسیله تست جوهر خودکار! بدین ترتیب دوازده هزارتومن بنده زنده گشته و از این مهلکه ی بس نا بجا و عظیم بـــِــرَهیدم! دیشب قمارباز رو دیدم که خبر از دومین میتینگ  ملاقات بلاگرهای بلاگ اسکای داد که من به احتمال نه از ده میرم و چاخ! سلامتی ای با دوستان میکنم. ام پی تری پلیر یکی از دوستام صداش خراب شده و وقتی که آهنگ رو پخش می کنه صدای خواننده مثل صدای گروه کُــر به صورت دست جمعی هستش و انگار دارن سرود میخونن! برندش هم مارشال هستش اگه کسی میدونه چیکار باید بکنه به من بگه تا اون رو از نگرانی دربیاریم و مژدگانی ای دریافت نماییم... یه عینک خریدم که ایشالا مبارکم باشه و صد سال واسم کار کنه و آخ نگه ( آره ارواح.. ) و شما هم تو کف بمونید چون عینکش ریبن هستش! حالا الان یکی از بچه های بندر میاد و سر این عینک شهیر غیرتی بازی در میاره P-: ... امشب هم اگه جور بشه میرم به اون مسافرت هشتاد مایلی میرم و اگه دیگه نشد فردا صبح دیگه صد در صده! .. دوستان بلاگر-چه دوستای قدیمی چه جدیدی!- خودم هم از اینکه توی وبلاگشون نظر نمیزارم ناراحت نشن من مطالبشون رو میخونم همه ی لینک هایی که تو لینکدونیم هست رو هر روز یا یه روز درمیون میخونم ولی چون از گوشی میام نت و اینترنتم-اینترنت کوفتیم- سلب اشتراک شده دیگه خیلی نمیتونم وبگردی کنم فقط مطلب تو ورد مینویسم از موبایل وبلاگ رو بروز می کنم. حالا ماجرای سلب اشتراک اینترنتم رو بعداً براتون تعریف می کنم. فعلاً حرف مزخرف و چرند دیگه ای ندارم! بای...



پانوشت یک : یافتم! یـــافــــــتم! ...

پانوشت دو : نرفتن به پاتوق قدیمی - گازولا!

پانوشت سه : دیروز و دیشب کلاً سه بار دیدمش...

پانوشت چهار : عزیزم رفتی سفر کی برمیگردی چشمونم مونده به در کی بر میگردی...!

پانوشت پنج : قرص و اثرات باحالش!

پانوشت شش : تموم شدن اعتبار دامنه وبلاگم! مبارک است!




غرغرهای یک آدم پیسد آف!


 نسلام!


 اولاً از حالم نپرسید که الان خیلی داغون و عصبانی و قرمز هستم! خب قرمزیش بخاطر تی شرتی هستش که الان پوشیدم ولی عصبانیتم واسه اینه که بخاطر اینکه من یک آدم نسبتاً کودن و خرفتی هستم و وسایلم رو هی زرت و زرت گم می کنم باید مبلغ پانزده هزارتومان ناقابل! و دو هزار تومن دیگه از جیب نامبارکم بره... بابا آخه چه وضعشه!؟ اون فیش لعنتی رو کجا گذاشتم اون روز!؟ اصلاً یادم نیس که چیکارش کردم یعنی میدونم که قایمش کرده بودم یه جا ولی یادم نیس کجا و همین "یادم نیس" برای اینجانب و اونجانب و همه ی جوانب هفده هزارتومان آب خورد :-[ ... اه .. ولش کن بحثو عوض میکنم... حالمم گرفتس چون درب و داغونم و دلیلش هم به شما ربطی نداره! ... هیچ چیز اون طوری که من میخوام نیس و منم بجای اینکه سعی و تلاش کنم همه چیو راست و ریس کنم عین پیرزن ها پای کامپیوتر نشستم الکی ور میرم باهاش و غر میزنم! البته با این تفاوت که پیرزن ها پای کامپیوتر نمیشینن...میشینن؟... نمیدونم شاید بشینن...ای خداااااااااااااااا آخه *ــونم داره میسوزه چرا یه لحظه به من کمک نمیکنی فقط بلدی... شاید چندروز دیگه برم به یک مسافرت هشتاد مایلی و شایدم استارت زدم به خوندن اون کتیبه ی بی صاحاب که فکر کنم چیزی در حدود شونصد و پنجاه و چهار هزار ورق هستش ... بله ... من دیگه کشش ندارم این وبلاگ اجاره داده میشود به همراه سرقلفی و همه ی کوفتها و زهرمارهاش... 


پانوشت یک : هرکی گفته پول چرک کف دسته یه مشت میزنم تو دهنش..

پانوشت دو : آخه من کی برم هشتاد مایل اون ور تر؟

پانوشت سه : *یدم تو دهن بانک ملی شعبه ی اونجا که زرتی اسنادو میبره تحویل میده

پانوشت چهار: ... آخه من که میدونم تو این تابستونم هیچ کاری نمیتونم بکنم!؟ میتونم؟