نمیدونم واقعاً این مطلب رو چه جوری بنویسم خیلی ناراحتم اصلاً دستم به نوشتن نمیره ; دلیل اینکه دیروزم نتونستم مطلبی بنویسم شاید همین باشه. دیروز یکی از دوستای نزدیکم که خیلی بهم نزدیکه و خیلی هم باهم صمیمی هستیم بهم پیامک زد و خبر نارحت کننده ای بهم داد و گفت که مادرش به رحمت خدا رفته... واقعاً اشکم داره درمیاد ولی خب چون باید بهش دلداری بدم و روحیه اش رو عوض کنم نمیخوام خیلی درباره این موضوع صحبت کنم فقط اگه مطلبم رو داره میخونه ازش میخوام که منو تو غم خودش شریک بدونه و امیدوارم که صبور باشه و خودش رو نبازه با روحیه ی خیلی خوب و محکم به زندگیش ادامه بده... عرض تسلیت منو با اینکه خیلی کوچیکه بپذیر و ازت میخوام که دوباره همونی که خیلی شاد و سرزنده بود باشی و صبور باشی، میخوام بهت بگم که وقتی اس ام اس زدی و من از جلسه ی امتحان اومدم بیرون چقدر دنیا دور سرم چرخید و چندتا ماشین با عصبانیت برام بوق زدن... میخوام بهت بگم که چقدر چشام نمناک شده بود توی اتوبوس که بودم ولی الکی تظاهر میکردم که آشغال رفته توی چشم برای اینکه گریه ی یه مرد رو نبینن... میخوام بهت بگم که چقدر دوست دارم و خاطرت برام عزیزه با اینکه خودت مشکلمو میدونی چقدر صبور و مهربون و خوشحال بودی و مطمئنم که از این به بعدم اینجوری هستی عزیزم...
پانوشت : واقعاً حالم بده حوصله ی هیچی رو ندارم ... لطفاً همه به دوست گلم تسلیت بگید...
تسلیت میگم و یادش گرامی
تسلیت میگم به خودش و خانوادش...
عزیز از دست دادن سخته میخوام بدونه منم تو غمش شریکم و از خدا براش صبر میخوام .تسلیت میگم دوست عزیز
روحشون شاد ...
تسلیت میگم !
غم مادر ، غم بی نهایت سختیه اما تو همین لحظه هاست که بودن دوست میتونه آرامش بخش باشه ... نوشته ات رو امروز سفید خوندم چون حرف از رفاقت داشت ./
خیلی درده...درد از دست دادن عزیزو دیدن درد رفیق!!
خدا رحمتشون کنه!
تسلیت میگم یادش گرامی باد
تسلیت میگم هم به شما هم به دوستتون
روحش شاد