یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

یادداشت های سیاه

تناقضات مدرنیسم ارتجاعی !

عجب روزی بود امروز !

سلام! 

 

امروز واقعاً عجب روزی بود! نه می تونم بگم چرت چرت بود و نه می تونم بگم توپ توپ بود ولی درکل رو هم رفته روز خوبی بود (!) ... صبح با صدای پرندگان خوش صدای بوستان سرسبز زندگی از خواب برخیزیستمندی و حالی کردمندی (!) ... دور و بر ساعت نه و نیم ده ، یا شایدم ده ده و نیم و این حدودا بود که بیدار شدم. رفتم بیرون یک دوری زدم. بعضی کوچه ها و بعضی جاها هنوز خاکستر آتش بازی های دیشب باقی مونده بود و رنگ آسفالت رو سیاه کرده بود و بوی خوبی هم میداد و مردم دوباره انگا نه انگار که دیشب اینجا کپسول پرسی گاز و دینامیت و اینا می ترکوندن و کیف می کردن ، همینجوری داشتن رفت و آمد می کردن و زندگی در خونشان به اصطلاح جاری بود. بعد اومدم یه سری به نت زدم دیدم هیچ خبری نیست و همه خوابن ( از خستگی آتیش بازی دیشب ) و به قول یکی از دوستان خر پر نمیزنه منم رفتم... ناهار هم یک خورشت کرفسی زدیم بر بدن که نگو و نپرس ! چرب و چیلی و روغن روش بود به اندازه چهار سانتی متر و به عبارتی 16 میلیون اپسیلون و همینطور 5/22 نانومتر بر واحد سردرد ... بعد از ناهار هم رفتم فیلمی ببینم بلکه ادامه ی راه مفت خوری و یللی تللی و معذرت می خوام گلاب به روتون گلاب به روتون گشادیت خودم رو ادامه بدم ... فیلمی که عالم و آدم ، همه و همه از انواع بشریت صد هزار سال پیش دیدن و من مثل کسی که سر از قبر درآورده باشه و تازه اومده باشه برای دیدن فیلم اومدم نشستم پشت پی سی ( بخوانید کامفیوتر ) و نگاه کرم ... فیلم درباره الی ! ... آقا یَک فیلم مزخرفِ سر دردِ داغانِ دوزاری بـــود که ... نه شوخی کردم ... آخه این روزا هر کی از یه فیلمی زیادی انتقاد کنه و بکوبتش میگن خیلی حالیشه ... فیلمشو تا قسمت اولش دیدم دیگه وقت نشد کار داشتم ( الکی ) و باید میرفتم الان میرم میبینم... امروز غروب هم با بروبچ پر مدعا در عرصه PES09 یکی دو دستی بازی کردیم و من طبق همیشه پیروز میدان لبخندزنان محل را ترک نموده و برایشان آرزوی سعادت و خوشبختی کردم ... در همین حین که داشتم میرفتم به سمت خونه بگو کیو دیدم ؟ نه بگو ... یه حدس بزن ... زارت ... میگم بابا ... در حین رفتن تو راه ~ رو دیدم با مادرش ! خیلی غیر منتظره بوداااا ... یه چیزی تو مایه های افتادن یه گونی تراول از آسمون ... خب دیگه خیلی پرحرفی کردم ... راستی COD5 رو هم دیشب تموم کردم بازی باحالی بود ولی به پای شماره 4 و 6 که عمراً نمیرسه ... خب دیگه من برم که کلی کار دارم ( هیچ کاری ندارم ) خدانگهدار تا زور - دوباره - زور نوشت بعدی ... ! 

 

 

پانوشت یک : عجب صبح دل انگیزی 

پانوشت دو : عجب خورشت کرفسی 

پانوشت سه : من غول PES هستم 

پانوشت چهار : اِ اِ اِ این اینجا چیکار می کنه؟ 

پانوشت پنج : عجب بازی باحالی بود ... 

 پانوشت شش : شصت و سه درصدت کو ؟ 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد